ولی
ولی یه راه
یه راه هست
ولی یه راه هست
که مارپیچه ...
یه راهی هست
که به قله نمی برتِت.
...
ولی یه راه هست که مارپیچه ...
یه راهی هست که به قله نمی برتِت.
ولی برنگرد!یه خونه ی کوچیک. بدون پنجره. بدون در. رنگِ سقف و کف و دیوارا زرده (که باید تورو یاد یه ماهی طلایی بندازه). تُو تویِ خونه ای ... ولی خوب، بیرون و تو زیاد(!) باهم فرقی ندارن. مهم اینه که یه خونه ی کوچیکِ بدونِ پنجره ی بدونِ درِ زرد رنگ هست که باید یه ماهیِ طلاییِ کوچیکُ، پر بده تو مخیّلَت. تو باید تو این خونه ی کوچیک بخوابی (کنار خودت).حرف بزنی (با خودت).غذا بخوری (برای تنِت). برینی. بشاشی. شایدم بمیری.
تو این فضای زردرنگ تو کاملآ بی وزنی، یا کُلی ترش اینه که تو این فضای زرد رنگ، اون همه قانون و قضیه و اصل و فرع و ... خلاصه می شَن تو یه کلمه ی سه حرفیِ متقارن: کشک. ( چقدر از تقارن بدم میاد.)
دیوارای زرد از جنس اجر نیستن. از کاهگل و سیمان و بتون و اهن و مس و هر چیزِ دیگه ای که سوادم بهش نمی کشه هم نیستن. از جنسِ ابَــــــــــــــــــــــــــن. اب.
تو خودتُ نمی بینی. به خاطرِ این که اصلآ چشم نداری یا درواقع اصلآ چیزی نداری. یعنی تو خودت نیستی. تو، تویی. یه تویی که هیچ چی نیست؛ که هیچ کی نیست. (خونه سیاه نیست.)
یه دفعه، یه تُوی دیگه میاد تو این خونه ی کوچیک بدون پنجره ی بدون در. یه تویی که تو نیست. یه تویی که هیچ کی و هیچ چی نیست. یه تویی که پوچ نیست. یه تویی که بیرونِ این خونه زرد رنگ ندیدیش. یه تویی که هیچ وقت و هیچ جا ندیدیش.
یه تویی که هیچ وقت و هیچ جا نمی بینیش.
ــ تو مُردی؟
ــ
فرقی می کنه؟
ــ تو زنده ای؟
ــ
[سکوت]
ــ مردن یعنی چی؟
ــ
یعنی هیچ چی
ــ مُرده نبودن یعنی چی؟
ــ
هیچ چی
سر یک ساعت خاص
می روی یک جای خاص
می روی که با شخص خاصی دیدار کنی .
مجموع این کارها نامش این است : قرار .
سر یک ساعت خاص
می روی یک جای خاص
و می بینی آن شخص خاص نیست .
مجموع این کارها نامش این می شود : بی قراری .
سلام دوست عزیز..وبلاگ زیبایی داری ..به من هم سر بزن..شاید با هم رفیق شدیم...راستش نوشته هات به دلم نشت ..این یکی هم........۱!
برای دیدن خودمون چشممون همیشه بستست!یه جورایی تو پیام گذاشتن همیشه می مونم!!!!ولی خونه ای که از جنس آب باشه زود از بین می ره!
سلام... کلی آف دادم فکر کنم به دستت نرسیده الان تهرانم واسه کارای همایش.... و هنوز زنده ام.... اهواز میل میدم بهت....
راستی امروز رفتم امامزاده طاهر.... جات خیلی خالی بود... ولی نمی دونم چرا اصلا باورم نمیشه که زیر اون سنگ ۱ متری باشه .... حتما جای دیگه ست... اونجا که مرگ وجود نداره ... کاش ما هم بریم پیشش...
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست***همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت.
سلام .......... زیبا بود ....... صبور باشید .
سلام مثل همیشه زیبا بود
تو مثل خواب و رؤیا پا مى ذارى رو شبهام... گریه دیگه تمومه تو خنده اى رو لبهام... باز مى گیرم تو دستام دستاى بى ریا تو... حس مى کنم تو گوشم صداى آشناتو... اشاره کن گل من که باز سحر تو راهه... فصل من و تو اینجا پشت شب سیاهه... تو یار من مى مونى دوست دارم همیشه... عشق تو از دل من هرگز جدا نمى شه... تو از کتابا مى یاى از ته دنیا مى یاى... چشم انتظار مى مونم تا باز تو از راه بیاى... نجابت نگاتو به عالمى نمى دم... ببین که از تو چشمات به آسمون رسیدم... بیا بیا که بى تو صداى من مى گیره... نذار پرنده ى عشق کنج قفس بمیره... سبد سبد ترانه تو راه تو مى ریزم... خودت که خوب مى دونى دیوونتم عزیزم... نجابت نگاتو به عالمى نمى دم... ببین که از تو چشمات به آسمون رسیدم... بیا بیا که بى تو صداى من مى گیره... نذار پرنده ى عشق کنج قفس بمیره
چرا دیگه چیزی نمی نویسی؟
مرگ زندگی ست که زیسته شده است و زندگی مرگی ست که فرا می رسد ....
چرا نمینویسییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟